این اولین باری هست که ما بدون تصمیم قبلی راهی مسافرت میشیم. خیلی کیف داره که یکباره بری مسافرت. اونم یه شهری که تا حالا نرفته باشی! از اونجاییکه عمه ی یزدان کوچولو اهواز زندگی میکنه تصمیم گرفتیم که بریم خونه ی اون.البنه خودش داره میاد شمال و کلید خونه اش رو به ما میده. راستی این عمه خانوم در شرف ازدواجه و ما داریم میریم خونه ی مجردی عمه جون و یکمی وسایل جهازش رو هم میبریم و فکر کنم اولین کسی باشیم که قراره خونه ی جدید عروس و داماد رو هم ببینیم. و اما قصه ی یزدان وروجک و فاجعه ای که تو هواپیما رخ داد: راستش از اونجا که پسرم به لگن خودش عادت داره ما اونو هم با خودمون بردیم و با برچسب شکستنی تحویل بار دادیم غافل از اینکه آقا یزدان توی...